ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام زمان (عج):
براى شتاب در گشایش حقیقى و کامل، بسیار دعا کنید؛زیرا، همانا، فَرَج شما در آن است.
بحارالانوار، ج53، ص181، ح10
حسرتهای مسعود کرامتی در فراق رسول ملاقلیپور
مسعود کرامتی: قرار است امسال در اختتامیه شانزدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم «مقاومت»، «نشان رسول» (یادمان رسول ملاقلیپور) به سینماگر خلاق در حوزه انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و مقاومت اهدا شود. یکی از حسرتهای من این است که رسول ملاقلیپور چرا اینقدر زود و ناگهانی رفت و اگر امروز بود حتماً میتوانستیم شاهد اتفاقات بهتری از او باشیم. بهنظر من رسول دوباره اگر برگشت و «هیوا» یا «مزرعه پدری» را ساخت به این معنا نبود که این سینما را رها کرده است. به طور کلی اکثر آثارش اجتماعی بود و بیشتر به سمت سینمای روایی، قصهگو و کاراکترمحور پیش رفت و این جنس از سینما را تجربه کرد. قطعاً اگر امروز میبود، نگاهش خاصتر میشد و حتی اگر میخواست سینمای دفاع مقدس کار کند این نگاه متفاوت میبود. بههر صورت «مزرعه پدری» رسول شاهد این ادعاست که این فیلم یک کار شسته رفته و گردنکلفت در سینمای دفاع مقدس است.
بخشی از گفتوگوی این بازیگر با خبرنگار ایسنا
هنرمندان موسیقی از انتظارات خود از خانه موسیقی میگویند
زیرساختهای اصولی برای یک انتخابات درست
رضا مهدوی
پژوهشگر و منتقد موسیقی
هرانتخاباتی ملزم است براساس قانون و چارچوب تعریف شده شکل گرفته و عمل کند. این موضوع درباره انتخابات خانه موسیقی هم صدق میکند بنابراین حال که قراراست دوره جدید انتخابات این خانه برگزارشود باید دروهله اول به اساسنامه آن رجوع و تمامی بندها و تبصرههای آن اجرا گردد. اما درحال حاضر و بنا برشرایط حاکم برجامعه اگر تصمیم است این انتخابات را به طریق الکترونیکی برگزار کنند ابتدا باید بدانیم آیا اساسنامه اجازه میدهد و زیرساختها وامکانات لازم وجود دارد یا خیر! چرا که درانتخابات بسیارمهم تری همچون مجلس و دولت نیزهنوز نتوانستهاند به زیر ساخت درستی برای فضای مجازی دست پیدا کنند! اگر انتخابات الکترونیکی شکل گیرد حالت خوبی خواهد داشت به این دلیل که باید همراه با تکنولوژی روز دنیا حرکت شده و ریشه این کاغذ بازیهای اداری به نوعی برکنده میشود.
نکته دیگر، انتقادات برخی ازاهالی موسیقی براعضای خانه موسیقی است چرا که برخی ازاین دوستان براین نظرند اعضای این خانه به وظایف خود بدرستی عمل نکردهاند. البته نمیتوانیم اینگونه قضاوت کنیم چرا که تا حدودی این وظایف رعایت میشود اما اینکه قاطبه هنرمندان گلایهمند هستند و هنرمندان سرشناس دیگر رفت و آمد نمیکنند موضوع دیگری است. بهطورکلی باید رفتارهای خودخواهانه ونگاه از بالا به پایین در این به اصطلاح خانه برداشته شود واین اصلاحات انجام شود تا تمامی اعضای این مجمع که گفته میشود 17 هزار نفر عضو دارد در انتخابات شرکت داشته و حضور مؤثر داشته باشند اما متأسفانه میبینیم درمجموع کلاً کمیتهها 400 نفر هم دراین انتخابات جمعی شرکت ندارد و نشان از این است که خانه موسیقی به یک بازبینی کلی نیاز دارد و دربین هنرمندان اعتمادسازی بهوجود نیامده تا شاهد یک انتخابات واقعی با حضورجمعی هنرمندان باشیم، انتخاباتی که بتواند خانه موسیقی را پویا نگاه دارد و از تکرار و رخوت و مسائل درون گروهی برون سپاری شود و بهعنوان یک صنف واقعی عمل کند. لازم به ذکر است متأسفانه خانه موسیقی تا به امروز در وزارت کار به ثبت نرسیده تا مجلس شورای اسلامی بند و تبصرهای برای آن قائل شود بلکه مؤسسهای است مانند مؤسسههای دیگر که در کشور فعالیت میکنند تحت نظر و مجوزهای دفترموسیقی...
اما صنف خانه سینما در وزارت کار به ثبت رسیده و اساسنامه آن بهصورت قانونی عمل میشود و قرار بود برای خانه موسیقی هم این اتفاق صورت بگیرد این درحالی است که اهم فعالیت خانه موسیقی پیگیری بیمه هنرمندان است که تنها با ارائه یک لیست به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این موضوع را پیگیری میکنند و مورد اعتماد معاونت هنری و دفترموسیقی است چرا که زیر مجموعه آن محسوب میشود این درحالی است که معاونت هنری میتواند از جای دیگری صلاح اندیشی و این بیمه را پرداخت کند پس منتی بر این جماعت نیست و این بیانگر آن است که باید در اساسنامه خانه موسیقی پالایشی صورت بگیرد و با احترام به حضور و تلاش پیشکسوتان از حضور نیروهای تازه نفس و جوانان نخبه دانشگاهی هم بهره ببرند.
مهمترین وظیفه خانه موسیقی ایجاد همدلی بین تمامی هنرمندان و ژانرها و اقوام موسیقی است اما این اتفاق تا به امروز بدرستی صورت نگرفته و این خانه حتی محلی برای رفت و آمد تمامی هنرمندان هم نیست. موسیقی هم همچنان در کشورمان وضعیت نا معلومی دارد مانند سند موسیقی که تا به امروز به تصویب نرسیده است البته عدهای موافق تصویب آن هستند و عدهای مخالف آن ومعتقدند اگر این سند تصویب شود، معضل بسیار بزرگی بر سر راه موسیقی خواهد بود.البته مسئولان دولتی طی این سالها همچنان تلاش دارند قدمی برای موسیقی برداشته شود بهطور مثال در ابتدای دولت یازدهم دکتر روحانی ارکسترهای تعطیل شده سمفونیک و ملی را احیا کرد و بودجه بسیار خوبی هم اختصاص یافت اما میبینید که امروز به چه روزی افتاده است و سرمایههای مادی و معنوی هدر میرود. بدنه دولت تمایل دارد موسیقی را جدی بگیرد و این دغدغه وجود دارد اما این تکاپو کافی نیست و باید برنامهریزی و سیاستگذاری درستی شکل بگیرد تا اتفاقی که برای خانه هنرمندان رخ داده است گریبانگیر دیگرصنوف هنری نشود. قطعاً تکرار این موضوعات موجب خدشه دارشدن آینده هنری هنرمندان و هنر کشور است.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#واکسن_آنفلوانزا
خبر ارسال ۱۵۰۰ واکسن آنفلوانزا به مجلس دوباره نام مجلس را در شبکههای اجتماعی سر زبان انداخت و ترند کرد. از روز پنجشنبه که خبر منتشر شد کاربران به این کار انتقاد کردند و از مشکلاتشان برای پیدا کردن این واکسن نوشتند. دیروز هم بحث اینکه مجلس با این انتقادها واکسنها را بازگردانده مطرح بود هرچند که همچنان خیلیها از مجلس انتقاد میکردند: «قدرت فضای مجازی. مجلس ۱۵۰۰ واکسن آنفلوانزا را بازگرداند!»، «مجلس انقلابی بسیار به مردم لطف کرد. چرا فشار افکار عمومی باعث پس دادن دناپلاسهای ۳۰۰ میلیونی نشد؟»، «آیا میدانید مجلس ۸۰۰۰ کارمند و بازنشسته داره و ۲۰۰ بیمار صعب العلاج داره و داروخانه مجلس مثل تمام داروخانهها درخواست واکسن آنفلوانزا کرده بود نه برای نمایندهها بعدش هم همه را پس داد البته یادمون هست مجلس قبلی تمام نمایندهها کیت تست کرونا و شاسی بلند گرفتند»، «خروجی مجلس انقلابی به جز دنا پلاس توربو و شاسی بلند و واکسن آنفلوانزا و انتصاب بذرپاش چی بوده تا حالا؟»، «برای ۲۹۰ نماینده مجلس ۱۵۰۰ واکسن آنفلوانزا و چند برابر نیازشون بذل و بخشش کردن. بعد ۱۶ میلیون ایرانی مبتلا به سرطان و آسیب پذیر دربه در دفترچه به دست دنبال واکسن آنفلوانزا در داروخونهها هستن و ایران فقط تونسته ۱.۵ میلیون واکسن وارد کنه.»، «میگن واکسن آنفلوانزا در خانههای بهداشت توزیع میشه. من چند روزه پیگیرم. به چندتا مرکز بهداشت زنگ زدم. همشون میگن فعلاً خبری نیست، دستورالعمل نیومده، واکسن توزیع نشده.»، «مادر دیابت شدید دارن و پارسال عمل قلب باز کردن، پدر بیمار ریوی هستن و یک ریهشون تقریباً از کار افتاده؛ هرجا رفتن برای واکسن آنفلوانزا نوبت بگیرن نتیجه نداده! مگه قرار نبود سالمندان و بیماران خاص در اولویت باشند؟!»، «نمیتونم برای مادرم بدون طحال و کیسه صفرا و مشکل قند، واکسن آنفلوانزا پیدا کنم بعد برای مجلس انقلابی و ارزشی یازدهم واکسن آنفلوانزا خارج از نوبت فرستادن»، «فشار رسانهها بر مجلس در خصوص دریافت پارت اول واکسن آنفلوانزا باعث شد، مجلسیها واکسنها رو برگردانند»، «واکسن آنفلوانزا طبق روال هر سال به مجلس داده شده؛ شلوغش نکنید. خودروی دنا پلاس و ودیعه مسکن طبق روال هر دوره مجلس به نمایندهها داده شده؛ شلوغش نکنید! چشم! شلوغش نمیکنیم؛ ولی نمایندههای انقلابی اومدن که چی رو تغییر بدن وقتی نمیتونن از خیر این امتیازها بگذرن!؟»، «حالا که میگن واکسن آنفلوانزا رو برگردوندن، لطفاً با ارائه سند دناپلاسها رو هم برگردونید.»، «بابا واکسن آنفلوانزا طبق روال هرساله به مجلس داده شده مجلسم که بهدلیل کمبود واکسن برای مردم واکسنها را قبول نکرده چرا شلوغش میکنین؟».
گمنام ۱۸ ساله
«آقا گمنام ۶۱ ای ندارین؟ ۱۸ ساله» فیلمی که از مادر یکی از شهدای گمنام در شبکههای اجتماعی منتشر شد همه را تحت تأثیر قرار داد. این مادر در یکی از مراسم تشییع پیکر شهدا بهدنبال فرزندش میگشت و فیلمش دست به دست در شبکههای اجتماعی چرخید و باعث شد همه با غم و درد از فداکاریهای شهدا و مادرانشان بنویسند. البته کاربرانی هم درباره این مادر و فرزندش اطلاعاتی در اختیار دیگران گذاشتند: «گمنام ۶۱، سومار داری؟ این ویدیو بخشهایی از مستند «رؤیای بارانی» ساخته احمد شریفزاده است. این مستند درباره مادر شهید بهروز صبوری است این کلیپ سال ۸۴ و همزمان با تشییع پیکر تعدادی از شهدای گمنام در روز شهادت امام جعفر صادق(ع)تصویربرداری شد»، «اون گمنام شصت و یکی، هجده ساله. سومار. که مادرش دنبالش میگشت ایشونه. شهید بهروز صبوری. سال 89 بهعنوان شهید گمنام تو بوشهر به خاک سپرده میشه. سال 92 با آزمایش شناسایی و در صحن امامزاده حسن تهران تشییع میشه.»، «آقا؛ گمنام ۶۱ دارید؟ هجده ساله؟ داستان کوتاه پنج کلمهای»، «یک روزی اسم و فامیل بچهاش تبدیل شد به گمنام ۶۱ ای، آقا یک گمنام ۶۱ ای داری؟ ۱۸ ساله؟»، «روضه جانسوز ۵ کلمهای برای همه این ۴۰ سال»، «برای اون مامانه که میگفت یه گمنام
۶۱ ای نداری میتونم تا ابد گریه کنم»، «بمیرم برای این مادرا، بمیرم برای دلشون، این همه چشم انتظاری رو چطور طاقت میارن آخه؟»، «چه دلهایی که نشکست، چه مادرانی که به انتظار فرزندانشون نابینا نشدند، از شدت گریههای بیامان، ما مدیون این شهیدان همیشه زنده هستیم...»، «اینستاگرام پر شده از «گمنام ۶۱ نداری؟ ۱۸ ساله». همسن داداش کوچولوم. نمیدونم این خانوادهها چجوری این همه سال این همه رنج رو تحمل کردن. همه ایرانیها یه سیاوش دارن که برنگشته»، «این ویدیوی مادری که دنبال بچه مفقودالاثرش بین تابوت شهدا میگرده رو دیدم: «آقا گمنام شصت و یک دارید؟ هجده ساله» نفسم بالا نمیاد. نفسم بالا نمیاد...»، «ای به قربان جوان هجده سالهات. به فدای خوشگلی پسرت. و ای وای به چشم انتظاری سی سالهات..».
وزانت دانشگاهی کجاست؟!
پیام فروتن
طراح و استادیار دانشگاه تهران
چندی پیش رئیسجمهوری به مناسبت بازگشایی مدارس و دانشگاهها اعلام کردند، اینگونه مراکز آموزشی نیازمند نوعی نظم پادگانی هستند. صرف نظر از این که نگارنده معتقد است چه با کرونا و چه بیکرونا، مدارس و بویژه دانشگاهها همواره نیازمند نظم پادگانی هستند، لازم است به یک نکته بسیار مهم اشاره شود. مدت هاست واژه «استاد» در ادبیات عامیانه تبدیل به یک فحش یا دستکم تبدیل به یک کنایه شده است. آیا مسئولان وزارت علوم به این فکر کردهاند که چرا چنین رویکردی در میان آحاد مردم به وقوع پیوسته است؟ شغلی که با عشق همراه است و در دین مبین ما معلمی شغل انبیا دانسته شده است؟
بیاییم به این مشکل از دو زاویه نگاه کنیم. در میان استادان دانشگاهی به چه تعداد استاد برمیخوریم که از وزانت دانشگاهی برخوردار باشند؟ استادی که نه مقالهای دارد و نه حتی یک کتاب چگونه میتواند مدعی استادی باشد؟! استادانی که به شکل مستمر قوانین دانشگاهی را زیر پا گذاشته و نهایت تلاششان جلب نظر و محبت دانشجویان – به هر قیمت – است، چگونه میتوانند در این جایگاه به ایفای نقش بپردازند؟ بدین ترتیب نتیجه در بخش بعدی این نوشتار پدیدار شده و خود را به نمایش میگذارد. امروزه فضای دانشگاهی تبدیل به یک فضای دانشجو سالار شده است؛ بسیاری از دانشجویان به جای علم اندوزی و تلاش، با انواع ترفندها تلاش میکنند تا نمرات هرچه بیشتری از استادان خود کسب کنند. بحث استعدادهای درخشان (ورود به مقطع تحصیلی بالاتر بدون دادن کنکور) نیز به این مسأله دامن زده است؛ در این میان، چنین استادانی نیز با دادن باج به دانشجویان از طریق همراهی و دادن نمرات بالای بدون پشتوانه علمی، سعی میکنند رضایت آنها را جلب و بر محبوبیت ظاهری خود بیفزایند. جالب اینجاست که این گونه استادان بسرعت یکدیگر را یافته و تیم بشدت فعالی را تشکیل میدهند؛از آن جالبتر این که این قبیل استادان در برابر استادانی که بحق سختگیری کرده و از دانشجویان کار درست و اساسی میخواهند قرار گرفته و آنها را به انزوا میکشانند. بدین ترتیب نسلی از دانشجویان پدید میآید که بدون کمترین سواد و دانش لازم، با نمرات بالا فارغالتحصیل شده و مدرک یک رشته دانشگاهی را از آن خود میکنند. شیوع کرونا هم به این موضوع دامن زده و منجر به سوءاستفاده بسیاری از دانشجویان و استادان مرید آنها شده است. بدین ترتیب به نظر میرسد، طبق دستور رئیسجمهوری محترم، وزارت علوم باید فکری اساسی برای این معضل که هر روز شدیدتر میشود کرده و قانونگرایی در دانشگاهها را بدون کوچکترین اغماض در دستور کار خود قرار دهد.
طراح و استادیار دانشگاه تهران
چندی پیش رئیسجمهوری به مناسبت بازگشایی مدارس و دانشگاهها اعلام کردند، اینگونه مراکز آموزشی نیازمند نوعی نظم پادگانی هستند. صرف نظر از این که نگارنده معتقد است چه با کرونا و چه بیکرونا، مدارس و بویژه دانشگاهها همواره نیازمند نظم پادگانی هستند، لازم است به یک نکته بسیار مهم اشاره شود. مدت هاست واژه «استاد» در ادبیات عامیانه تبدیل به یک فحش یا دستکم تبدیل به یک کنایه شده است. آیا مسئولان وزارت علوم به این فکر کردهاند که چرا چنین رویکردی در میان آحاد مردم به وقوع پیوسته است؟ شغلی که با عشق همراه است و در دین مبین ما معلمی شغل انبیا دانسته شده است؟
بیاییم به این مشکل از دو زاویه نگاه کنیم. در میان استادان دانشگاهی به چه تعداد استاد برمیخوریم که از وزانت دانشگاهی برخوردار باشند؟ استادی که نه مقالهای دارد و نه حتی یک کتاب چگونه میتواند مدعی استادی باشد؟! استادانی که به شکل مستمر قوانین دانشگاهی را زیر پا گذاشته و نهایت تلاششان جلب نظر و محبت دانشجویان – به هر قیمت – است، چگونه میتوانند در این جایگاه به ایفای نقش بپردازند؟ بدین ترتیب نتیجه در بخش بعدی این نوشتار پدیدار شده و خود را به نمایش میگذارد. امروزه فضای دانشگاهی تبدیل به یک فضای دانشجو سالار شده است؛ بسیاری از دانشجویان به جای علم اندوزی و تلاش، با انواع ترفندها تلاش میکنند تا نمرات هرچه بیشتری از استادان خود کسب کنند. بحث استعدادهای درخشان (ورود به مقطع تحصیلی بالاتر بدون دادن کنکور) نیز به این مسأله دامن زده است؛ در این میان، چنین استادانی نیز با دادن باج به دانشجویان از طریق همراهی و دادن نمرات بالای بدون پشتوانه علمی، سعی میکنند رضایت آنها را جلب و بر محبوبیت ظاهری خود بیفزایند. جالب اینجاست که این گونه استادان بسرعت یکدیگر را یافته و تیم بشدت فعالی را تشکیل میدهند؛از آن جالبتر این که این قبیل استادان در برابر استادانی که بحق سختگیری کرده و از دانشجویان کار درست و اساسی میخواهند قرار گرفته و آنها را به انزوا میکشانند. بدین ترتیب نسلی از دانشجویان پدید میآید که بدون کمترین سواد و دانش لازم، با نمرات بالا فارغالتحصیل شده و مدرک یک رشته دانشگاهی را از آن خود میکنند. شیوع کرونا هم به این موضوع دامن زده و منجر به سوءاستفاده بسیاری از دانشجویان و استادان مرید آنها شده است. بدین ترتیب به نظر میرسد، طبق دستور رئیسجمهوری محترم، وزارت علوم باید فکری اساسی برای این معضل که هر روز شدیدتر میشود کرده و قانونگرایی در دانشگاهها را بدون کوچکترین اغماض در دستور کار خود قرار دهد.
همه چیز درباره خرمشهر
بازپسگیری خرمشهر پس از 576 روزی که از اشغال آن توسط نیروهای بعثی میگذشت یکی از عملیاتهای مهم جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان است، رویدادی که کمتر کسی است دربارهاش نداند؛ حتی اگر متولد دهههایی نباشید که به شکلی جنگ و وقایع آن را لمس کردهاند باز هم فرقی ندارد چراکه «بیت المقدس»، آنقدر عملیات مهمی بوده که دربارهاش شنیده باشیم. بنابراین عجیب نیست وقوع اتفاقاتی که در نهایت به آزادسازی تاریخی این شهر انجامیده، طی دهههایی که از جنگ گذشته دستمایه خلق آثار ادبی و همچنین موسیقایی و حتی سینمایی- تلویزیونی مختلف شده باشد. شبیه آنچه در رمان «ایران شهر» یکی از آخرین نوشتههای محمدحسن شهسواری میخوانیم؛ البته او درباره این اشغال و آزادیسازی اش ننوشته و کمی عقبتر رفته است. از هنگامی که جنگ آغاز میشود تا زمانی که خرمشهر به تصرف عراقیها درمی آید و این دقیقاً همان جایی است که ماجرای چندگانه شهسواری تمام میشود. او به سراغ روزهای ابتدایی جنگ در این شهر جنوبی رفته، همان زمانی که نبرد هنوز شکل حرفهای نظامی نیافته بود و طیفهای مختلف مردم و گروههای نظامی در آن حضور داشتند. اما شاید جالب باشد بدانید شهسواری هم از جنس نویسندگانی است که تنها وقتی به سراغ موضوعاتی اینچنینی میروند که تحقیق و مطالعات بسیاری به خرج داده باشند. شخصیتهای اصلی این چندگانه، 13 نفر هستند که نویسنده در جلد نخست تنها هفت نفرشان را معرفی کرده، او برای آشنایی هرچه بیشتر با شخصیتهای مذکور نه تنها مصاحبههای مختلفی انجام داده بلکه از مرز شلمچه تا پل خرمشهر، محله به محله رفته و فیلم گرفته تا به تصویر کامل تری از خط مقاومت دست پیدا کند. بعضی از این شخصیتها، افراد نظامی و عدهای هم مردم عادی هستند اما بگذارید به نکات بیشتری درباره داستان اشاره نشود، ایران شهر را بخوانید و با بخشی از تاریخ دفاع مقدس آشنا شوید که از آغاز جنگ تا سقوط خرمشهر را شامل میشود.
رمان «ایران شهر»
محمدحسن شهسواری
انتشارات شهرستان ادب
عکس نوشت
کتاب جدید نویسنده هری پاتر یک هفته پس از انتشار، پرفروش ترین کتاب بریتانیا شد. «خون دردسرساز» نوشته جی.کی.رولینگ انتقادهای زیادی به همراه داشت. داستان درباره یک قاتل زنجیرهای مرد است که با پوشیدن لباس زنان قربانیان خود را فریب می دهد و پس از اینکه سایت «تلگراف» شخصیت این کتاب را یک قاتل سریالی ترنس خواند، بسیاری به این کتاب انتقاد کردند. سخنان رولینگ درباره ترنسها هم این انتقادها را بیشتر کرد اما با این حال در همین هفته حدود ۶۵ هزار نسخه از «خون دردسرساز» به فروش رسید.
به نام تاریخ
5 مهر
روز صد و نود و یکم از سال هم پر از نامهای مهم و بزرگ هنر و فرهنگ است که این روز بهانهای است برای نوشتن و خواندن درباره آنها.
تولدها
کمال تبریزی: کارگردان ایرانی سال 1338 در چنین روزی به دنیا آمد. کمال تبریزی مسئول بخش آموزش مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی بود و سال 62 با فیلم «غیب» بهعنوان فیلمبردار و فیلم «هویت» بهعنوان دستیار ابراهیم حاتمی کیا کارش را بهصورت جدی آغاز کرد. سال 74 با کارگردانی «لیلی با من است» به شهرت رسید و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را هم گرفت. «مهر مادری»، «شیدا»، «گاهی به آسمان نگاه کن» و «فرش باد» دیگر فیلمهای او قبل از فیلم جنجالی «مارمولک» بودند که سال 1383 ساخته شد. فیلمی که توقیف شد اما از جشنواره فیلم سیدنی جایزه بهترین فیلم را برد و پس از آن با «یک تکه نان» سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را گرفت. سریالهای «دوران سرکشی» تبریزی در تلویزیون بسیار مورد توجه قرار گرفت اما سریال «سرزمین کهن» او بعد از پخش چند قسمت توقیف شد.
تی.اس.الیوت: نویسنده و منتقد امریکایی- بریتانیایی سال 1888 به دنیا آمد. تی.اس.الیوت از پیشتازان جنبش نوسازی و مدرنیزم شعر غربی است که سبک بیان و قافیهپردازی اش اشعار انگلیسی را دوباره زنده کرد. از او نمایشنامههای مشهوری مانند «قتل در کلیسای جامع» هم به جا مانده است. الیوت یکی از بزرگترین نقد نویسان ادبی قرن بیستم است و نظریههای او اساس نقد نوین را پایهگذاری کرد. الیوت سال 1958 جایزه ادبی نوبل را به دست آورد و همان سال هم نشان «مریت» را برای انجام کارهای متمایز در ادبیات و فرهنگ گرفت. او سال 1965 درگذشت.
مهدی اخوان لنگرودی: شاعر و نویسنده ایرانی سال 1324 به دنیا آمد. مهدی اخوان لنگرودی هنگام تحصیل در رشته جامعه شناسی در دانشگاه ملی شروع به ترانه سرایی کرد و پس از آشنایی با کوروش یغمایی یکی از ماندگارترین ترانههای آن زمان یعنی «گل یخ» را سرود. مجموعه اشعار «چوب و عاج»، «آبنوس بر آتش»، «خانه» و «سالنا» و داستانهایی مانند «آنوبیس»، «درمان»، «پنجشنبه سبز»، «ارباب پسر»، «در خم آهن» و «توسکا» و آثاری چون «یک هفته با شاملو»، «از کافه نادری تا کافه فیروز» و «خدا غم را آفرید، نصرت را آفرید» از او به جا مانده است. اخوان لنگرودی سال 1399 درگذشت.
امیرحسین فردی: مدیرمسئول کیهان بچهها سال 1328 به دنیا آمد. امیرحسین فردی از نویسندگان فعال ادبیات داستانی بود که از سال 1361 تا 1392 سردبیر و مدیرمسئول یکی از محبوبترین مجلههای کودکان یعنی کیهان بچهها بود. علاوه بر این او نشریه کیهان علمی را تأسیس کرد و در شورای داستان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم همکاری میکرد. از فردی داستانهایی مانند «گرگ سالی»، «اسماعیل»، «آشیانه در مه»، «کوچک جنگلی»، یک دنیا پروانه» و «یک مشت نقل رنگی» بهجا مانده است. او سال 1392 درگذشت.
سعید دبیری شاعر، اسماعیل سعادت نویسنده و مترجم، محمد مساوات کارگردان، پیتر سلارز کارگردان امریکایی، میکلوش یانچو کارگردان مجارستانی و جرج گرشوین موسیقیدان امریکایی هم در چنین روزی به دنیا آمدند.
درگذشتها
عباس بلوکی فر: یکی از برحستهترین نقاشان سبک قهوه خانهای سال 1388 درگذشت. عباس بلوکی فر متولد 1303 بود و پس از آشنایی با پیشکسوت نقاشی قهوه خانهای یعنی حسین قوللر آغاسی به این هنر علاقهمند شد؛ در کنار کار بهعنوان نقاش در ساختمانها و کشیدن تابلو برای دیگران، این سبک را یاد گرفت و کمکم به مهارت در نقشپردازی و رنگگذاری رسید. توانایی بلوکی فر در بهکارگیری رنگ زبانزد بود و بسیاری از آثارش مانند تابلوهای جنگ خیبر، رستم و سهراب و واقعه مختار در موزه هنرهای زیبا نگهداری میشوند.
پل نیومن: بازیگر مشهور امریکایی سال 2008 در چنین روزی درگذشت. پل نیومن بازیگری را با فیلم «جام نقره» در سال 1954 آغاز کرد؛ بازی اش در «تابستان گرم و طولانی» در سال 1958 برایش جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن را همراه آورد و پس از آن با بازی در «گربه روی شیروانی داغ» نامزد جایزه اسکار شد. موفقیتش را با فیلمهای «بیلیارد باز»، «برنده شیرین جوانی»، «ماجراهای یک مرد جوان همینگوی»، «هاد» و «لوک خوش دست» ادامه داد تا اینکه سال 1986 با «رنگ پول» جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را گرفت. «هیچ کس احمق نیست» و «جادهای به سوی تباهی» دیگر فیلمهای مهم نیومن بودند.
محرم بسیم بازیگر و پدربزرگ سینمای ایران هم در چنین روزی درگذشت.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
حسرتهای مسعود کرامتی در فراق رسول ملاقلیپور
-
زیرساختهای اصولی برای یک انتخابات درست
-
شهروند مجـــازی
-
وزانت دانشگاهی کجاست؟!
-
همه چیز درباره خرمشهر
-
عکس نوشت
-
به نام تاریخ
اخبارایران آنلاین